Web Analytics Made Easy - Statcounter

به هر حال، ایالات متحده باید - از جنگ‌های مختلف خاورمیانه، از جنگ‌های اسرائیل و از جنگ اوکراین - یاد می‌گرفت که محدودیت‌هایی برای دستاوردهای فناوری و هوانوردی وجود دارد. اما به نظر نمی رسد که این موضوع در مورد رهبران آمریکایی و پیروان بریتانیایی آنها ثبت شده باشد. عجیب است که  از زمان عراق و افغانستان، صرفا غرور آنها  افزایش یافته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از اواسط دهه 1800، زمانی که بریتانیا برای اولین بار با امپراتوری عثمانی علیه نفوذ فرانسه و روسیه شریک شد، یک اتحاد آنگلوسفر و مسلمانان سنی وجود داشته است. پس از جنگ جهانی اول، این اتحاد از عثمانی-انگلیسی به سعودی-انگلیسی و سپس به سعودی-آمریکایی تبدیل شد. این مشارکت باعث شکست شوروی در افغانستان شد و به پیروزی در جنگ سرد کمک کرد. همچنین از قیام جهان عرب علیه اسرائیل، جلوگیری کرد و تضمین کرد که منابع عربی توسط «میانه‌روها» - یعنی کشورهایی که متعهد به درگیری اسلامی-یهودی در فلسطین نیستند - کنترل می‌شوند.

انگلیسی ها مرزهای خاورمیانه را از خلیج ]فارس[ تا عراق، اردن و فلسطین ترسیم کردند. انگلیس و یهودیان، دولت اسرائیل را بر اعراب تحمیل کردند. این منجر به یک سلسله جنگ های خونین در سالهای 1948، 1956، 1967 و 1973 ،  جنگ‌های لبنان در سال‌های 1982، 1993، 1996 و 2006 و جنگ های بی پایان غزه شد.

جنگ های 1948 تا 1982 با پیروزی های قاطع نظامی اسرائیل به پایان رسید. این امر پادشاهی‌های سنتی و ملایم عرب مانند مصر، لیبی و عراق را بی‌اعتبار کرد و به جایگزینی آن‌ها با قدرتمندان سکولار انجامید. سرانجام پس از تهاجم برق آسای اسرائیل به لبنان در سال 1982 که با موفقیت به اخراج سازمان آزادیبخش فلسطین، منتج شد، دولت ها و جنبش های سکولار عرب نیز بی اعتبار شدند. تنها پادشاهی های خلیج فارس که با ایالات متحده همسو بودند پیشرفت کردند.

از سوی دیگر، جنگ‌هایی که شیعیان در لبنان و متحدان سنی آنها در غزه انجام دادند - جنگ‌هایی که از سال 1982 به بعد انجام شد - جنگ‌هایی بود که در آن اسرائیل در رسیدن  به اهداف خود ناکام ماند. این جنگ‌ها شامل جنبش‌ها می‌شد، نه دولت‌هایی که استراتژی متفاوتی داشتند. آنها به جای وعده پیروزی، به دنبال تحمیل هزینه های گزاف بر اسرائیل و در عین حال تلاش برای ایجاد توانمندی های بیشتر و جامعه ای معتقد و متعهد مذهبی بودند و متقاعد شده بودند که کلید پیروزی همین است.

موفقیت این استراتژی بیشتر در لبنان مشهود است. عقب نشینی اجباری اسرائیل از لبنان در سال 2000 تاریخی بود. اسرائیل سرزمین هایی را که در غیر این صورت برای سکونت در اختیار یهودیان قرار می داد، رها کرد و این کار را بدون هیچ گونه تضمین امنیتی انجام داد. عقب نشینی اسرائیل به حزب الله اجازه رشد بیشتر داد. اکنون حزب الله به رهبری رویارویی با آمریکا در یمن، عراق و سوریه کمک می کند. بیداری معنوی که حزب الله در میان شیعیان لبنان رهبری کرد، تأثیرات مادی آشکاری داشته است که در توانایی حزب الله در بازدارندگی اسرائیل، علیرغم انجام حملات سه ماهه علیه اسرائیل، نشان داده شده است.

آمریکا پس از به عهده گرفتن مسئولیت‌های امپراتوری بریتانیا در خاورمیانه و به‌ویژه در دو دهه اخیر، به جای درس گرفتن و فروتنی، سرکشی و غرور را در پیش گرفت. اجازه دهید برخی از جاه طلبی های اخیر آمریکا را مرور کنیم.

نخست، طرح هایی که این کشور پس از 11 سپتامبر برای دموکراتیک کردن خاورمیانه روی میز گذاشت. قبل از جرج دبلیو بوش، سیاستگذاران آمریکایی درک می کردند که متحدان سنی آنها باید برای حفظ صلح با اسرائیل برخلاف میل مردم خود، مستبد باشند. آیا رئیس جمهور مصر انور سادات به خاطر صلح کشته نشد؟ بوش در ترویج دموکراسی نشان داد که آمریکایی‌ها ثبات متحدان خود را فقط برای تایید باورهای پوچ و نادرست بوش، تضعیف می‌کنند.

سپس ایالات متحده از جنبش اعتراضی به رهبری اخوان المسلمین در سال 2011 حمایت کرد و باعث دشمنی ارتش ها و پادشاهی ها شد که متحدان سنتی آمریکا بودند. آمریکا آنها را نادیده گرفت، مطمئن بود که دموکراسی همه را دوست خواهد داشت، اعتقادی که میانِ بوش ساده لوح فرضی و باراک اوبامایی که ادعا می شد نابغه است، مشترک در آمد.

در مرحله بعد، ایالات متحده تحت رهبری اوباما، ظاهراً به امید تغییر از اتحاد با سنی‌ها به اتحاد با شیعیان رادیکال‌تر، تحت رهبری ایران، با این کشور یک توافق هسته‌ای امضا کرد و در نتیجه با عربستان سعودی دشمنی کرد.

برای راضی کردن سعودی ها، آمریکا از آنها در یمن حمایت کرد، اما این حمایت برای پیروزی عربستان بر یمنی ها کافی نبود. بعد  برای اینکه نشان دهد استراتژی اش در قبال ایران چقدر هوشمندانه بوده، ایالات متحده از جهادی‌ها در سوریه حمایت کرد، اما این کار هم برای سرنگونی بشار اسد کافی نبود. آمریکا  در دوران اوباما ناتوان بود و در زمان ترامپ هم تمایلی به لغو تحریم‌های توافق شده با ایران نداشت. ایالات متحده با به دست آوردن شهرت کشوری که غیرقابل اعتماد و بی کفایت است، خصومت سعودی ها و ایرانی ها را که تحت نظارت چین به آشتی پرداختند، تقویت کرد.

برای متحدان قدیمی خاورمیانه، بارزترین نشانه، شکار رئیس جمهور دونالد ترامپ توسط دستگاه های آمریکایی بود، که تلاش کرده بود اتحادهای قدیمی سنی را که به خوبی به آمریکا و بریتانیا خدمت کرده بودند، احیا کند. رسانه‌ها، دموکرات‌ها و تعداد زیادی از جمهوری‌خواهان، ترامپ را متهم کردند که با دیکتاتورها رفتار خوبی دارد  و با افتخار اعلام کردند که هرگز در کنار چنین افرادی دیده نخواهند شد. اما اینطور نشد و پرزیدنت بایدن متواضعانه به عربستان سعودی آمد و معلوم شد به دنبال تولید نفت بالاتر است، اما با مخالفت مواجه شد.

ضعف و ناسازگاری آمریکا نه در مسائل جزئی مانند حقوق بشر، بلکه در عمل و در واقعیت اعمال قدرت آشکار شده بود.

 

اکنون، ایران و متحدانش درگیر جنگی بزرگ هستند که قصد دارد نفوذ ایالات متحده را از منطقه خارج کند و اعراب سنی و یهودیان را از حامی تاریخی خود محروم کند. به هرحال کل ساختمان قدرت بریتانیا و ایالات متحده در خاورمیانه ، از مرزها گرفته تا خانواده های پیشرو تا موجودیت کشور اسرائیل، اکنون در خطر است و ممکن است در 10 تا 20 سال آینده از هم بپاشد.

با این حال، تعهد اسرائیل به پاکسازی قومی فلسطینی ها، کنار هم ایستادن سنی ها و یهودیان را غیرممکن می کند. از آنجایی که ایالات متحده و بریتانیا به جای تحمیل آتش بس بر اسرائیل، یمن - فقیرترین کشور خاورمیانه - را بمباران می کنند، روابط با متحدان منطقه ای قرار است بیش از این بدتر شود.

شاید اگر آمریکایی ها بتوانند در یمن پیروز شوند، متحدان آمریکا بخشنده باشند، اما نمی توانند. بمب‌های آمریکایی از سال 2004 بر سر انصارالله که به جنبش حوثی نیز معروف است می‌بارد.

ایالات متحده نیروهای کمکی به عراق و سوریه می فرستد و فکر می کند که اینها تفاوت ایجاد می کنند.  اما واقعیت این است که اینگونه نیست. تحمل ایرانی ها برای تلفات در میان شبه نظامیان عراقی بسیار بیشتر از تحمل آمریکایی ها برای تلفات در میان سربازان آمریکایی است. این جنگ، مانند ویتنام، الجزایر، افغانستان و جنگ 2003-2011 عراق، بدون توجه به حجم بمب‌هایی که آمریکا می‌تواند پرتاب کند، از نظر سیاسی شکست خواهد خورد،  حتی اگر آمریکا در حالت سرمستی دیگری تصمیم به حمله به ایران بگیرد.

کارزارِ  بمباران در یمن، انگلسفر را تحقیر خواهد کرد. یمنی‌ها بدون توجه به آنچه نیروهای هوایی آمریکا و بریتانیا انجام می‌دهند به حمله به کشتی‌های بین‌المللی ادامه خواهند داد و این سوال را مطرح می‌کند که اگر آمریکا و بریتانیا نتوانند به اهداف سیاسی خود علیه کشور فقیری مانند یمن دست یابند، هزینه میلیاردها دلار برای ناوهای هواپیمابر چه توجیهی دارد؟

هرچه بیشتر ایالات متحده و بریتانیا یمن را بمباران کنند و حوثی‌ها بیشتر به کشتی‌ها حمله کنند، شواهد بیشتری نشان می‌دهد که انگلسفر نمی‌تواند از منافع کلیدی امنیت ملی خود در خاورمیانه دفاع کند: تامین امنیت جریان انرژی و حفاظت از آزادی دریانوردی.

پس از حملات ایران به کشتیرانی در سال 2018 و حملات به آرامکوی عربستان سعودی در سپتامبر 2019، به آرامی زمزمه "پادشاه لخت  است" شنیده می شود. حضور پرزیدنت ترامپ مانع از این شد که جهان معنای این حملات را ارزیابی کند. اما باهوش ترین مرد خاورمیانه، رئیس جمهور امارات، محمد بن زاید، متعاقباً هیئتی را برای گفتگو درباره «امنیت دریایی» به ایران فرستاد. او درس های لازم از تضمین های امنیتی آمریکا را گرفته بود.  

به زودی، اگر جنگ اسرائیل و غزه پایان نیابد، یمن به همه حالی خواهد کرد که آمریکا ضامن امنیت قابل اعتمادی برای منافع خود هم  نیست، چه رسد به منافع دیگران. زمانی که جنگ غزه با قدرت گرفتن حماس پایان یابد، این انگاره دو برابر خواهد شد.

آن وقت صدای " پادشاه لخت است" به غرشی کر کننده تبدیل خواهد شد.

نویسنده: فیراس موداد

ترجمه: ماهان نوروزپور

منبع: هیل

فراس مود بنیانگذار Modad Geopolitics است و 20 سال است که تحلیلگر خاورمیانه بوده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1863186

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: یمن انگلیس ایالات متحده آمریکا خاورمیانه ایالات متحده حزب الله جنگ ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۶۰۹۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نظم جایگزین چین و آن چه آمریکا باید از آن بیاموزد

فرارو- الیزابت اکانومی؛ رئیس بخش مطالعات آسیا در شورای روابط خارجی آمریکا است. او مشاور ارشد وزیر بازرگانی چین در دولت بایدن و عضو ارشد در موسسه هوور در دانشگاه استنفورد بوده است.

به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز؛ در حال حاضر جاه‌طلبی "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین برای دوباره شکل بخشیدن به جهان غیر قابل انکار است. او می‌خواهد شبکه اتحاد‌های واشنگتن را منحل کرده و آن چه از آن تحت عنوان "ارزش‌های غربی" یاد می‌کند را از نهاد‌های بین المللی حذف نماید. او می‌خواهد دلار جایگاه فعلی اش در اقتصاد جهانی را از دست بدهد. در نظم چند قطبی جدید مدنظر شی، نهاد‌ها و هنجار‌های جهانی تحت تاثیر مفاهیم چینی در مورد امنیت و توسعه اقتصادی مشترک، ارزش‌های چینی درباره حقوق سیاسی تعیین شده توسط دولت و فناوری چینی قرار خواهند گرفت. در آن شرایط چین دیگر نیازی به جنگ برای رهبری نخواهد داشت و در هدف تعیین شده شی، نقش محوری چین تضمین خواهد شد.

شی در سخنرانی دسامبر گذشته خود گفته بود: "چین یک کشور بزرگ با اعتماد به نفس، باز و فراگیر است که بزرگترین بستر همکاری‌های بین المللی را ایجاد نموده و راهنمای اصلاح نظام بین المللی بوده است". او مدعی شد که برداشت اش برای نظم جهانی "جامعه‌ای با آینده مشترک برای بشر" از "ابتکار عمل چینی" به "اجماع بین المللی" تبدیل شد و با اجرای چهار برنامه چینی تحقق می‌یابد: ابتکارعمل کمربند و جاده، ابتکارعمل توسعه جهانی، ابتکارعمل امنیت جهانی و ابتکارعمل جهانی تمدن.

در خارج از چین چنین سخنرانی‌های دلپذیری عموما به خصوص از جانب مقام‌های امریکایی نادیده گرفته می‌شوند. علت مشخص است: به نظر می‌رسد تعداد زیادی از برنامه‌های چین در حال شکست یا عقب نشینی هستند. بسیاری از همسایگان چین به واشنگتن نزدیک می‌شوند. هم چنین اقتصاد چین متلاطم است. علاوه بر آن سبک دیپلماسی گرگ جنگجو ممکن است شی را راضی کند، اما از این طریق چین تعداد دوستان اندکی در خارج از کشور به دست خواهد آورد.

پیشنهاد‌های چین به بسیاری از کشور‌هایی که از نظم کنونی ناامید هستند و به حاشیه رانده شده‌اند قدرت می‌بخشد. ابتکارعمل‌های چین توسط یک استراتژی عملیاتی جامع با منابع خوب و منضبط پشتیبانی می‌شوند. این موضوع باعث جلب حمایت کشور‌های غیر دموکراتیک از چین از طریق عضویت در سازمان‌های چند جانبه شده است. چین موفق شده خود را عامل تغییرات خوشایند نشان داده و در عین حال ایالات متحده را به عنوان مدافع وضعیت موجودی که کم‌تر کسی آن را دوست دارد نشان دهد.

دستور بازی پکن با یک چشم انداز کاملا تعریف شده از نظم جهانی دگرگون شده آغاز می‌شود. دولت چین خواهان سیستمی است که نه تنها بر اساس چند قطبی گرایی بلکه براساس حاکمیت مطلق ساخته شده باشد. امنیت از این دیدگاه ریشه در اجماع بین المللی و منشور سازمان ملل دارد. حقوق بشر تعیین شده توسط دولت بر اساس شرایط هر کشور خواهد بود و توسعه به عنوان "کلید اصلی" برای همه راه حل‌ها قلمداد می‌شود. در چنین ایده آلی از سوی چین جهان شاهد پایان سلطه دلار آمریکا خواهد بود. این دیدگاه به گفته پکن در تضاد کامل با سیستمی است که ایالات متحده از آن حمایت می‌کند.

پکن مدعی است که چشم انداز ترسمی آن کشور منافع اکثریت مردم جهان را پیش می‌برد. چشم انداز چین طوری طراحی شده است که تقریبا برای همه کشور‌ها قانع کننده باشد. کشور‌هایی که دموکراتیک نیستند انتخاب‌های شان تایید خواهد شد. کشور‌هایی که دموکراتیک هستند، اما در زمره قدرت‌های بزرگ نیستند صدای بیشتری در نظام بین الملل به دست خواهند آورد و سهم بیش تری از مزایای جهانی شدن خواهند داشت. حتی قدرت‌های اصلی دموکراتیک نیز می‌توانند به این موضوع فکر کنند که آیا سیستم فعلی برای مقابله با چالش‌های امروزی مناسب است یا آن که چین چیز بهتری برای ارائه دارد.

شاید ناظران در امریکا بخواهند چشم شان را بر روی این واقعیت ببندند که نارضایتی از نظم بین المللی کنونی باعث ایجاد مخاطبانی در جهان شده که نسبت به پیشنهاد‌های چین رویکرد بازتری از خود نشان داده و از آن استقبال می‌کنند. نادیده گرفتن این موضوع از سوی سیاستگذاران امریکایی و غربی امری خطرناک خواهد بود.

برای بیش از دو دهه چین به "مفهوم امنیتی جدید" اشاره کرده است که هنجار‌هایی مانند امنیت مشترک، تنوع سیستم و چند قطبی گرایی را در بر می‌گیرد. در سالیان اخیر چین به این باور رسیده که توانایی پیشبرد چشم انداز خود را به دست اورده است. به همین منظور شی در اولین دهه زمامداری خود برنامه‌های جهانی‌ای را ارائه کرد از جمله ابتکارعمل کمربند و جاده در سال ۲۰۱۳، ابتکارعمل توسعه جهانی  در سال ۲۰۲۱ و ابتکارعمل جهانی امنیت در سال ۲۰۲۲ میلادی. هر یک از آن ابتکارعمل‌ها به نحوی در پیشبرد تحول نظام بین المللی و مرکزیت چین در آن نقش دارند. برنامه ابتکارعمل کمربند و جاده بستری برای پکن بود تا ضمن استفاده از ظرفیت مازاد صنعت ساخت و ساز چین به نیاز‌های زیرساختی اقتصاد‌های نوظهور و با درآمد متوسط رسیدگی کند.

ابتکارعمل توسعه جهانی به طور گسترده تری بر توسعه جهانی تمرکز دارد و چین را کاملا در جایگاه راننده قرار می‌دهد. چین در این راستا از طریق سازمان‌های همکاری مشترک از پروژه‌های در مقیاس کوچک حمایت می‌کند که به کاهش فقر، اتصال دیجیتال، تغییرات آب و هوا و سلامت و امنیت غذایی می‌پردازند. این اقدام اولویت پکن برای توسعه اقتصادی به عنوان مبنایی برای حقوق بشر را ارتقا می‌دهد. برای مثال، یک سند دولتی در مورد این برنامه کشور‌های دیگر را متهم می‌کند که "مسائل توسعه را با تاکید بر حقوق بشر و دموکراسی" به حاشیه رانده اند.

ابتکارعمل امنیت جهانی به عنوان سیستمی برای ارائه "خرد چینی و راه حل‌های چینی" برای ترویج "صلح و آرامش جهانی" قلمداد شده است. به گفته شی هدف از این ابتکارعمل آن است که از کشور‌هایی حمایت شود که ذهنیت جنگ سرد و یکجانبه گرایی را رد می‌کنند و معتقد به حل اختلافات از طریق گفتگو و مشورت بوده و از عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر حمایت می‌کنند. در پشت این لفاظی‌ها واقعیت آن است که چنین ابتکارعملی با هدف پایان دادن به سیستم‌های اتحاد ایالات متحده، ایجاد امنیت به عنوان پیش شرط توسعه و ارتقای حاکمیت مطلق و امنیت تفکیک ناپذیر طراحی شده است یا این تصور که امنیت یک کشور با هزینه دادن دیگر کشور‌ها تامین نشود. چین و روسیه از این مفهوم برای توجیه حمله روسیه به اوکراین استفاده کرده‌اند و استدلال می‌کنند که حمله مسکو به اوکراین برای متوقف کردن ناتو که در حال گسترش قلمرو به سوی روسیه بود امری ضروری بوده است.

با این وجود، استراتژی شی سال گذشته و با انتشار طرح تمدن جهانی در ماه مه ۲۰۲۳ تکمیل شد و این ایده را پیش می‌برد که کشور‌هایی با تمدن و سطوح توسعه متفاوت مدل‌های سیاسی و اقتصادی متفاوتی خواهند داشت.

این استراتژی مدعی است که دولت‌ها حقوق را تعیین می‌کنند و هیچ کشور یا مدلی وظیفه کنترل گفتمان حقوق بشر را ندارد. همان گونه که "کین گانگ" وزیر خارجه سابق چین گفت:"هیچ مدل واحدی برای حمایت از حقوق بشر وجود ندارد". بنابراین، از دیدگاه چینی یونان با سنت‌های فلسفی و فرهنگی و سطح توسعه خاص خود ممکن است تصور و عملکرد متفاوتی نسبت به چین نسبت به حقوق بشر داشته باشد، اما از دید زمامداران چین هر دو به یک اندازه معتبر هستند. رهبران چین سخت کار می‌کنند تا کشور‌ها و موسسات بین المللی را وادار به پذیرش چشم انداز جهانی خود کنند. استراتژی آنان چند سطحی است: انعقاد قرارداد‌های مهم با کشورها، ادغام ابتکارعمل‌ها یا اجزای آن‌ها در سازمان‌های چند جانبه و گنجاندن پیشنهادات آن‌ها در نهاد‌های حاکمیتی جهانی.

چین برخلاف ایالات متحده سرمایه گذاری زیادی در منابع دیپلماتیک لازم برای بازاریابی ابتکارعمل‌های خود انجام می‌دهد. آن کشور بیش از هر کشور دیگری سفارتخانه و دفاتر نمایندگی در سرتاسر جهان دارد و دیپلمات‌های چینی اغلب در کنفرانس‌ها سخنرانی می‌کنند و جریانی از مقالات را در مورد ابتکارعمل‌های مختلف چین در رسانه‌های خبری محلی منتشر می‌کنند.

این دستگاه دیپلماسی توسط شبکه‌های رسانه‌ای چینی به همان اندازه گسترده حمایت می‌شود. برای مثال، CGTN شبکه خبری بین المللی چین دو برابر شبکه خبری امریکایی "سی ان ان" دفاتر خارجی دارد و "شین هوا" سرویس خبری رسمی چین بیش از ۱۸۰ دفتر در سراسر جهان دارد.

کارشناسان آلمانی فاش ساختند که فناوری هواوی باعث مسدود شدن وب سایت‌ها در ۱۷ کشور جهان شده است. هرچه دولت‌ها هنجار‌ها و فناوری‌های چینی که آزادی‌های سیاسی و مدنی را سرکوب می‌کنند بیش‌تر بپذیرند پکن بیش‌تر می‌تواند حقوق بشر جهانی در نظام بین المللی کنونی را تضعیف کند.

علاوه بر این، شی نقش دستگاه امنیتی چین را به عنوان یک ابزار دیپلماتیک افزایش داده است. ارتش آزادیبخش خلق چین نیز در حال انجام مانور‌ها با تعداد فزاینده‌ای از کشور‌ها و ارائه آموزش به نظامیان در سراسر جهان است. برای مثال، سال گذشته چین بیش از ۱۰۰ مقام نظامی ارشد را از تقریبا ۵۰ کشور آفریقایی و اتحادیه آفریقا برای شرکت در سومین مجمع صلح و امنیت چین و آفریقا به پکن دعوت کرد.

چین استراتژی خود را با صبور بودن و فرصت طلبی تقویت کرده است. پکن منابع انبوهی را برای ابتکارعمل‌های خود فراهم می‌کند و به دیگر کشور‌ها درباره تداوم حمایت بلند مدت خود اطمینان خاطر می‌دهد و مقام‌های چینی را قادر می‌سازد تا در صورت بروز فرصت‌ها به سرعت عمل کنند. برای مثال، پکن برای اولین بار نسخه‌ای از ابتکارعمل جاده ابریشم سلامت را در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد، اما توجه کمی به آن جلب شد. با این وجود، در سال ۲۰۲۰ آن کشور از پاندمی کووید-۱۹ برای دمیدن جان تازه‌ای به آن پروژه استفاده کرد. شی نطق مهمی در مجمع جهانی بهداشت ایراد کرد و چین را به عنوان مرکزی برای منابع پزشکی معرفی کرد.

ابتکارعمل کمربند و جاده چشم انداز ژئواستراتژیک و اقتصادی را در بسیاری از مناطق آفریقا، جنوب شرقی آسیا و به طور فزاینده‌ای در آمریکای لاتین تغییر داده است. برای مثال، هواوی ۷۰ درصد از تمام قطعات زیرساخت مخابراتی اینترنت نسل چهارم آفریقا را فراهم می‌کند.

بخشی از این که چرا تلاش‌های پکن در حال گسترش است به این موضوع ارتباط دارد که سیستم کنونی تحت رهبری ایالات متحده در بسیاری از نقاط جهان محبوبیت ندارد. آن کشور سابقه خوبی در مواجهه با چالش‌های جهانی مانند پاندمی ها، تغییرات آب و هوایی، بحران‌های بدهی یا کمبود مواد غذایی ندارد  که همگی به طور نامتناسبی بر آسیب پذیرترین افراد سیاره تاثیر می‌گذارند. بسیاری از کشور‌ها بر این باورند که سازمان ملل و نهاد‌های آن از جمله شورای امنیت توزیع قدرت در جهان را به اندازه کافی بازتاب نمی‌دهند. نظام بین الملل نیز توانایی حل مناقشات طولانی مدت یا جلوگیری از منازعات جدید را اثبات نکرده است و ایالات متحده به طور فزاینده‌ای خارج از نهاد‌ها و هنجار‌هایی که به ایجاد آن‌ها کمک کرد عمل می‌کند: اعمال تحریم‌های گسترده بدون تایید شورای امنیت، کمک به تضعیف نهاد‌های بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی و در دوران دولت ترامپ خروج از توافق‌های جهانی.

سرانجام، چارچوب بندی دوره‌ای واشنگتن از نظام جهانی به عنوان سیستمی که بین خودکامه‌ها و دموکراسی‌ها تقسیم شده است بسیاری از کشور‌ها از جمله برخی از کشور‌های دموکراتیک را از خود بیگانه می‌کند.

حتی اگر چشم انداز چین به طور کامل محقق نشود آن کشور می‌تواند از این نارضایتی برای دستیابی به پیشرفت قابل توجهی در تحقیر مادی نظام بین المللی فعلی استفاده کند  مگر آن که جهان جایگزین معتبری داشته باشد.

بنابراین، ایالات متحده باید به شدت حرکت کند تا خود را به عنوان نیرویی برای تغییر سیستم معرفی نماید. . دورنمای امریکا باید با پیشبرد یک انقلاب اقتصادی و تکنولوژیکی آغاز شود که چشم انداز دیجیتال، انرژی، کشاورزی و سلامت جهان را به شیوه‌هایی فراگیر تغییر دهد و به رفاه جهانی مشترک کمک نماید. واشنگتن برخی از بلوک‌های سازنده این چشم انداز را از طریق شورای تجارت و فناوری ایالات متحده و اتحادیه اروپا، چارچوب اقتصادی هند و اقیانوس آرام و مشارکت برای سرمایه گذاری در زیرساخت جهانی به کار گرفته است. 

اقتصاد‌های نوظهور و کشور‌های غیر دموکراتیک از چشم انداز امریکا طرد شده اند. در نتیجه، واشنگتن باید ترتیبات منطقه‌ای مشابه آن چه را که با شرکای آسیایی و اروپایی خود ایجاد کرده برای آن کشور‌ها نیز در دستور کار قرار دهد. کشور‌های بیش تری باید وارد شبکه‌هایی شوند که واشنگتن ایجاد می‌کند تا زنجیره‌های تامین قوی تری ایجاد کند مانند آن چه که توسط قانون تراشه ایجاد شده است. هم چنین، برای کشور‌هایی مانند کامبوج و لائوس که از ترتیبات موجود مرتبط مانند چارچوب هند و اقیانوس آرام کنار گذاشته شده اند باید راهی به منظور عضویت در نظر گرفته شود. این کار باعث می‌شود ردپای توسعه امریکا گسترش یافته  و مسیر متفاوتی را در مقابل مسیر چین به دیگر کشور‌ها ارائه دهد.

هوش مصنوعی یک فرصت منحصر به فرد برای ایالات متحده ارائه می‌کند تا رویکردی جدید و فراگیرتر را نشان دهد. همان طور که کاربرد‌های کامل آن مورد توجه قرار می‌گیرد هوش مصنوعی به هنجار‌های بین المللی جدید و نهاد‌های بالقوه جدید نیاز دارد تا اثرات منفی آن را محدود کنند. ایالات متحده باید با کشور‌هایی غیر از متحدان و شرکای سنتی خود برای تدوین مقررات هوش مصنوعی وارد تعامل شود. این تلاش مستلزم آن است که واشنگتن به طور موثرتری از بخش خصوصی و جامعه مدنی ایالات متحده استفاده کند همان طور که چین از شرکت‌های دولتی و بخش خصوصی خود برای پیشبرد ایتکارعمل هایش استفاده کرده است.

در نهایت، برای جلوگیری از اصطکاک غیر ضروری ایالات متحده باید به تثبیت روابط ایالات متحده و چین از طریق تعریف زمینه‌های جدید همکاری، گسترش تعامل جامعه مدنی، کاهش لفاظی‌های بی مورد خصمانه، مدیریت استراتژیک سیاست خود در قبال تایوان ادامه دهد.

چین درست می‌گوید: نظام بین المللی نیاز به اصلاح دارد".  با این وجود، پایه‌های این اصلاح به بهترین وجه در صراحت، شفافیت، حاکمیت قانون و مسئولیت پذیری رسمی است که مشخصه‌های دموکراسی‌های مبتنی بر بازار در جهان است. نوآوری جهانی و خلاقیت لازم برای حل چالش‌های جهان در جوامع باز به بهترین وجه رشد می‌کند. شفافیت، حاکمیت قانون و پاسخگویی رسمی پایه و اساس رشد اقتصادی سالم و پایدار جهانی است و نظام کنونی اتحاد‌ها اگرچه برای تضمین صلح و امنیت جهانی ناکافی است، اما به مدت بیش از هفت دهه به جلوگیری از وقوع جنگ بین قدرت‌های بزرگ جهان کمک کرده است. چین هنوز نتوانسته اکثریت مردم کره زمین را متقاعد کند که نیات و توانایی هایش برای شکل دادن به قرن بیست و یکم مورد نیاز است.

دیگر خبرها

  • رسانه عبری: در اسرائیل هم دانشگاهیان معترض هستند
  • آپشن جدید خودرو‌های آمریکا
  • عقب‌نشینی آمریکا از تحریم گردان نظامی افراطی رژیم صهیونیستی
  • هشدار آمریکا به دیوان کیفری بین‌المللی پیرامون حکم بازداشت رهبران اسرائیل
  • آپشن جدید خودروهای آمریکا
  • (تصاویر) A-۱۰ Thunderbolt II؛ «گراز» ترسناک نیروی هوایی آمریکا
  • نظم جایگزین چین و آن چه آمریکا باید از آن بیاموزد
  • اسرائیل درمانده است ایران قواعد بازی را تغییر داد | این جمله یک اشتباه بزرگ از سوی بایدن بود
  • آیا چین می‌تواند؟
  • هاآرتص: اسرائیل دانشگاه‌های آمریکا را از دست داده است